موسیقی مقامی خراسان یک «آنی» برای خودش دارد که نمیدانم چیست. به نظرم چیزی است فراتر از موسیقی. فراتر از چند نت و نوا. انگار همۀ این ساز و آوازها، همۀ این نغمهها بهانهای باشد تا خواننده از «زیستن» سخن بگوید. برداشت شخصی خودش از زندگی را بیان کند و از درونیات خودش بگوید. ابراهیم شریفزاده را خیلی وقت نیست که میشناسم. ولی صدایش هم ساز است و هم نوا. همین است که وقتی میخواند دیگر دنبال هیچ نیستم. به جایش گوش تیز میکنم تا صدای «زیستن» را، صدای «زندگی» را، صدای «جریان زندگی» را از لابهلای کلمات ابراهیم شریفزاده بشنوم.
صبح پنجشنبه را با مناجاتهای ابراهیم شریفزاده آغاز کردهام.
بساز و بسوزم گواهی الهی
به جز تو ندارم پناهی الهی
پینوشت: متوجه شدم وبلاگ به سختی بالا میآید. به همین خاطر قالب را موقتاً تغییر دادم. امیدوارم مشکل حل شده باشد. اگر هنوز مشکلی بود، بگویید.
درباره این سایت