چیست داستان نخستین جنگها و انتقامها؟ نخستین خونها و نخستین کینهها؟
کیومرث نخستین انسان بود و نخستین پادشاه. روزگار کیومرث را در اساطیر روزگار زرّین میخوانند. از این جهت که در آن روزگاران، دد و دام جمله در آشتی و آرامش با مردمان بودند و هنوز هول و هراس ستیز و گریز بر جهان سایه نیفکنده بود. روزگار بر کیومرث چنین بود تا اینکه روزگار زرّین به سر آمد و نخستین کینهها در دل اهریمن زبانه کشید و اهریمن بداندیش نسبت به کیومرث که پادشاه جهان بود حسادت ورزید.
اهریمن فرزندی داشت گرگنما، با اندامی درشت و پنجههایی ورزیده. اهریمن کینهجو، چون به فکر پادشاهی افتاد، سپاهی گران جمع کرد و از نیت خود سخنها گفت و در اندیشۀ جنگ با هوشنگ فرورفت.
سیامک فرزند کیومرث بود و مایۀ آرامش و آسایش جان پدر و البته نخستین کشتۀ جهان. سیامک، چون از اندیشۀ اهریمن بدکردار آگاه شد، سپاهی از آدمیان و دیگر آفریدههای هستی جمع کرد و به جنگ فرزند گرگنمای اهریمن رفت. در جنگ امّا بخت با سیامک یار نبود و فرزند گرگنمای اهریمن با پنجههای خود، سیامک را به خاک انداخت و جگرگاهش را درید.
و نخستیم انتقامگیرنده. نخستین انتقامگیرنده، هوشنگ، فرزند سیامک بود. چون پیش نیای خود بالید و بزرگ شد، در پی انتقام از اهریمن برآمد. پس سپاهی از آدمیان و پریان و دیگر آفریدههای هستی جمع کرد و به جنگ اهریمن شتافت. اینبار بخت با هوشنگ روشنروان یار بود و هوشنگ همچون شیر به دیو سیاه تاخت و به انتقام خون پدر، سر از تنش جدا ساخت.
به هم برشکستند هردو گروه
شدند از دد و دام دیوان ستوه
+نگارگری از شاهنامۀ طهماسبی، نبرد هوشنگ با دیو سیاه و کشتن او. (برای بزرگ شدن، روی تصویر کلیک کنید.)
پینوشت: بازگشت به شاهنامهنگاری پس از ماهها دوری و با این امید که اینبار ادامهدار پیش بروم و به قولی که دادهام عمل کنم.
درباره این سایت