گویند که معلّمی از بینوایی در فصل زمستان درّاعۀ(1) کتانِ یک‌تا(2) پوشیده بود. مگر خرسی را سیل از کوهستان در ربوده بود می‌گذرانید، و سرش در آب پنهان.(3)

کودکان پشتش را دیدند و گفتند: «استاد، اینک پوستینی در جوی افتاده است، و تو را سرماست، آن را بگیر.» 

استاد از غایت احتیاج و سرما در جَست که پوستین را بگیرد، خرس تیز(4) چنگال در وی زد. استاد در آب گرفتار خرس شد. کودکان بانگ می‌داشتند که: «ای استاد، یا پوستین را بیاور و اگر نمی‌توانی رها کن، تو بیا.»

گفت: «من پوستین را رها می‌کنم، پوستین مرا رها نمی‌کند، چه چاره کنم؟»

.

.

1-درّاعه=بالاپوش فراخ و دراز؛ 2-یک‌تا=یک لا، بالاپوش بی آستر؛

3-سیلی آمده بود و خرسی در سیلاب می‌رفت و سرش زیر آب پنهان مانده بود. 4-تیز=فوراً، تند؛



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نماد تور مشهد کاردستی روز نوشته های ما بازرگانی سکوتی ایـران تـــم عرضه انواع هدیه تبلیغاتی و هدیه مناسبتی به صورت عمده و تکی در سراسر ایران دانلود تحقیق آموزشي